به گزارش خسروشاه نیوز، روزنامه اعتماد نوشت: با اینحال پرسش اساسی اینجاست که آیا سیاستورزان حاکم، بهویژه اصولگرایان، از این لحظه تاریخی درسی خواهند گرفت؟
شوربختانه تجربه دودهه گذشته امید چندانی باقی نمیگذارد. جریان اصولگرا، که عملا دست بالا را در همه سطوح تصمیمسازی و تصمیمگیری دارد، با تداوم رویکردهای حذفی، نگاه امنیتی به جامعه، انحصارگرایی رسانهای و بیاعتنایی به مطالبات انباشتهشده ایرانیان، بارها سرمایههای اجتماعی کشور را تضعیف کرده است.
اکنون که مردم، در یک لحظه خطیر تاریخی، دوباره نشان دادند که میتوانند بر رنج نومیدی و زخمهای ناسور اقتصادی و اجتماعی غلبه کنند و به نام ایران متحد شوند، وظیفه اصولگرایان نه تکرار سیاستهای پیشین، بلکه بازاندیشی جدی در آنهاست. استمرار روند گذشته، نهتنها این وفاق کمنظیر را فرسوده خواهد کرد، بلکه جامعه را بیش از پیش به این نتیجه خواهد رساند که همراهیاش در بزنگاهها، پاسخی درخور از سوی اصولگرایان حاکم دریافت نمیکند. باید صادقانه گفت که اینبار اگر این فرصت تاریخی برای ترمیم پیوند ملت و حاکمیت از دست برود، شاید دیگر نتوان جامعه را به این آسانی به ایستادن در کنار حاکمیت ترغیب کرد.
آنچه در روزهای جنگ رخ داد، تنها یک واکنش احساسی نبود؛ یک سرمایه عظیم ملی بود که با بیتدبیری و تجویز نسخههای تکراری میتوان آن را به سادگی از دست داد.
اصولگرایان اگر خود را وفادار به ایران میدانند، باید اکنون نشان دهند که میتوانند فراتر از منافع جناحی و انحصار قدرت فکر کنند؛ باید به جامعه مدنی، رسانههای مستقل، احزاب ریشهدار و نهادهای منتخب مردم میدان دهند تا مشارکت واقعی شکل بگیرد. وقت آن رسیده که گفتمان غالب در قدرت، از موضعی نرم و همدلانه، با جامعه سخن بگوید نه علیه آن.
جنگ تاریک و تلخ است، اما گاه در دل خود روشناییهایی دارد که مسیر آینده را نشان میدهد. روشنایی این روزها، وفاداری مردم خستهای بود که هنوز به ایرانزیبای خود دلبستهاند. آیا سیاستورزان هم حاضرند برای حفظ این وفاداری، بهایی بپردازند و مسیر خود را اصلاح کنند؟
ققنوس، آن پرنده افسانهای که در اوج سوختن از خاکستر خود برخاسته و جان دوباره میگیرد، قرنهاست که در ادبیات اسطورهای ایران و یونان نماد ملتهایی است که از دل بحرانزاده میشوند. ایران امروز، پس از عبور از آتش جنگی ناخواسته در برابر اهریمنیترین قدرتهای گیتی، اکنون بر لبه چنین فرصتی ایستاده است. مردمی که در هنگامه پرخطر جنگ و تهدید، بیتوجه به بیمهریها و بیاعتمادیها، در کنار وطن ایستادند، نشانی روشن از این واقعیت بودند که هنوز ریشههای وفاق ملی در خاک این سرزمین زنده است. این همبستگی و این وفاداری بیچشمداشت، همان آتش است که اگر با ترجمانی بههنجار و بههنگام دیده شود، میتواند ققنوسی تازه را از دل خاکستر بحرانها برخیزاند. اما همانگونه که ققنوس اساطیری تنها یکبار از دل آتش برمیخیزد، فرصت بازسازی اعتماد عمومی نیز محدود است و شاید تکرارناپذیر.
در این میان، مسوولیت تاریخی بر دوش اصولگرایانی است که در دو دهه گذشته سکان سیاست را در دست داشتهاند. تداوم همان رویکردهای فرسوده و انحصارگرایانه، نهتنها این فرصت طلایی را نابود خواهد کرد، بلکه سلطه بیاعتمادی را بر ناخودآگاه تاریخی ایرانیان به امری دایمی مبدل خواهد ساخت. اکنون زمان آن است که این جریان سیاسی، با شجاعت دست به یک چرخش پارادایمی و بازنگری راهبردی در بنیانهای اندیشه سیاسی خود بزند؛ چرخش از نگاه امنیتی به مشارکت اجتماعی، از حذف و حصر به پذیرش و رواداری و از تکرار گذشته به بازسازی آینده. تنها در این صورت است که ققنوسِ وفاق ملی میتواند به پرواز درآید و آسمان وطن را در سیطره خود درآورد؛ چه اگر اصلاح مسیر به تعویق بیفتد، آنچه میماند نه پرواز ققنوس که سوگوارهای از مرغی اساطیری است که در نائره بیتدبیری و لجاجت سوخت و خاکستر شد و به تاریخ پیوست.